سالگرد زلزله بم - شهروز
 
   


صدای سگها شهر را آرام نمی گذاشتند. بوی خاک و صدای شیون و تصویر چشمان
بهت زده مردمانی که دیوارها و سقف خانه شان جوان تر بود و از آوار خانه ها گریخته بودند، شهر را پر کرده بود. زنده ها نام مردگان شان را فریاد می کردند. و ضجه بود و مویه بود و هق هق آدمها بود که لابلای گرد و خاک گم می شد و گم می شد و گم می شد... صدای شیون و بوی خاک و لرزش بی رحم زمین تا دهها کیلومتر آنسوتر را تکان داد. صدا خبری شد و از سیم ها گذشت و کلمه شد، و چشمانی بهت زده کلمه ها را می خواندند. خبر در تمام جهان پیچید. باز هم نام کشور ما با مصیبت بلند آوازه شد...

یک سال گذشت.هیچ فکر کردیم که تو این یک سال چطوری زندگی کردن؟ ما برای اونا چیکار کردیم؟ آیا اعضای یکدیگر بودیم یا در حد شعر فقط تو ذهنمون مونده؟


اول از همه از بابانویل معذرت میخوام که جاشو تنگ کردم.

دوم از پارسی بلاگ بخاطر تغییری که در قالب ایجاد کردم.

خوب حالا حضور جدید خودمو تبریک میگم.منتظر مطالب جدید باشید.


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
 

 

 

 

 

 

 

 

 

وبلاگ من
 
 
 
 
 


: جستجو
 
 

با سرعتی بی نظیر
متنیاداشت و پیام را بکاوید!


بازدیدکنندگان
 
5863
 

بازدید امروز
 
13
 

لینک به من
 
 
سالگرد زلزله بم - شهروز  


لوگوی دوستان
 
 

دوستان
 
وحید
سام
شبنم

اشتراک
 
   

آرشیو
 
 

با تشکر از پارسی بلاگ