وبلاگ :
شهروز
يادداشت :
تسليت
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
هيچكس
سلام ...خب دوست م !بله...همه ي حوادثي رو که دور بر رخ ميده ديدم وشنيدم و شايد حتي خيلي بيشتر و بدتر رو هم ...مثلن شنيدي يه خونواده جوون با ۲ تا بچه کوچيک و يه پدر ،مادر پير در حالي که بخاطر سرما تو يه اتاق جمع شدن و با کلي دلخوشي چرت ظهر گا هيشون رو مي زدن بر اثر گاز گرفتگي بخاري ظرف چند ثانيه بيهوش و خفه شدن ... مي دوني راست مي گن از هر چي که بديت بياد و بترسي ،سرت مياد ...تا حالا خاکسپاري کسي که خيلي مي شنا ختيش و قبل از مرگ زندگي شو ديده بودي ... رفتي ... چهره و حالت اون و تغير رفتار و احساس اطرافيانشو ديدي ...شستن و زير ِ خاک گذاشتن شو ديدي !؟ ...(حتي الان ديگه خاک هم روي قبراي 2 و3 طبقه ي ِبتني شون نمي ريزن) ...بله لابد شما هم در اون لحظه احساس مي کني که... دنيا چقدر کو چيکه ...زندگي چقدر بي ارزشه... آدما چقدر عوض مي شن ...و همه چيز و همه َ کس چقدر زود فراموش مي شن ... اما چه حيف که اين احساس فقط تا دم قبرستون همراه ماست وبعدش مي گن خب زندگي بايد ادامه داشته باشه ... راستي ! بازم تسليت مي گم ...اميدوارم خدا به خانوادش و دوستاش صبر تحمل اين فقدان ناگوار رو بده ...