زمستان 1383 - شهروز
 
نویسنده مطالب زیر:شهروز جمعه 83/10/11 ساعت 3:14 عصر
   

سلام

لابد تاحالا همتون از جریان انتخاب بهترین وزنه بردار قرن توسط سایت رسمی فدراسیون وزنه برداری خبر دارین. من هم مثل اکثر ایرانی ها رفتم تو این سایت به رضازاده رأی بدم. یک فایل با فرمت "ورد" باید پر بشه و بصورت ضمیمه به آدرس ای میلی که در سایت داده شده ارسال شود.و گفته بودن که آخرین مهلت ارسال 31 دسامبر است.ما هم بلافاصله پر کردیم و فرستادیم. امرو ز بعر از 2 روز برای من ایمیل اومده که فعلاً نمیشه ارسال کرد وبا تأخیر2 روزه میرسد(یعنی رأی من باطل!!). البته این ایمیل از طرف جی-میل(سرویسی که من برای ایمیل استفاده می کنم) اومده ولی در خوشبینانه ترین حالت هم باید شک کرد. آخه رقابت بین رضازاده و یک وزنه بردار یونانی بسیار نزدیک بود و ممکن بود رأی یک نفر تعیین کننده باشه.به هرحال یک کاسه ای زیر نیم کاسه هست...شما چی فکر میکنید. ابن هم متن ایمیل:


This is an automatically generated Delivery Status Notification

THIS IS A WARNING MESSAGE ONLY.

YOU DO NOT NEED TO RESEND YOUR MESSAGE.

Delivery to the following recipient has been delayed:

   
aniko.nemeth.mora@iwfnet.net

تازه در این ساعت که دارم اینو مینویسم سایت فدراسیون کلاً عوض شده!


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

این متن ترجمه شده از یک شعر روسی است که بصورت لفظ به لفظ برگردان شده است.امیدوارم اهل قلم منو ببخشند.اینقد خوشم اومد که بلافاصله اینجا گذاشتمش، هرچند اگه وقت بیشتری صرف می شد بهتر از این نمیتونستم.

هر جا که او* به دنبال چیزی است

روح گمشده نیز سرگردان است
از جایی به جایی دیگر
کسی نمی داند به دنبال چیست
یا اینکه اصلاً آیا در پی چیزی هست یا نه
چیزی نمی گوید
فقط می گردد
بدون مقصد
دایره وار
ولی کسی حرکتی از او نمیبیند 
او در درون خودش به دنبال چیزی می گردد
به دنبال چیزی صادقانه

چیزی را که می خواهد ، دارد
اما در آن لحظه گمش کرده
دیگران را می بیند
که چه خوشحالند
که چه عاشقند

این همان چیزی است که دیگران دارند  

پس می نشیند و نظاره میکند
آرزو می کند
آرزوی عشقی که هرگز پیدا نخواهد کرد

روح گمشده اشک می ریزد
او نمیداند به کجا برود
و گمشده اش را چطور پیدا کند
در حالیکه داردش
سرش را تکان می دهد
چشمانش را می بندد
و می پذیرد که کسی به او عشق نخواهد ورزید.

*در متن اصلی ضمیر "او" به مونث برمی گردد.


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

امروز خیلی دقیقتر از همیشه نگاه می کردم. انگار دنبال چیز تازه ای بودم.همه مهربون به نظر می رسیدند.شاید هم همیشه هستن ولی من متوجه نشدم.بیشتر که فکر کردم یادم افتاد از پشت همین نگاههای مهربونه که دزد،قاتل و ...قد علم میکنه.

یادم رفته بودچقدر دزدی میبینیم

یادم رفته بود چقدر بی گناه توسط همین آدمای به ظاهر  مهربون جون میدن

یادم رفته بود  یکی از همیناست که بخاطر یک مشت پول یکی دیگرو می کشه یعنی جانیه!

یادم رفته بود  یکی از همیناست که بخاطر هوس یکی دیگرو می کشه یعنی قاتله!

یادم رفته بود  یکی از همیناست که بخاطر حالا هر چیزی که هست اسید میپاشه!

یادم رفته بود بخاطر یکی از همیناست که یکی دیگه خودشو میکشه!

راستی سهم من و شما در ببار آمدن دزد و قاتل و جانی در جامعه چیه؟


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

ارحام (سمت راست) از میانمان رفت. راستی تا حالا چقدر به دوستانمان سر زدیم تا بعداً تاسف روزهای گذشته را نخوریم؟

هر مرگ اشارتی ست به حیاتی دیگر.


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

سنگین سنگین بر دوش می کشیم بار دیگران را

بجای همراهی کردنشان

عشق ما نیازمند رهایی ست نه تصاحب

در راه خویش ایثار باید نه انجام وظیفه...

"احمد شاملو"


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

دگر بار

از عشق و همبستگی

گرانقدرترین هدیه ها را میسازیم

و به زمین ارزانی میداریم

به تمام کسانی که در آغوشش جای گرفته اند...


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   

"تقدیم به بم"


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
   


صدای سگها شهر را آرام نمی گذاشتند. بوی خاک و صدای شیون و تصویر چشمان
بهت زده مردمانی که دیوارها و سقف خانه شان جوان تر بود و از آوار خانه ها گریخته بودند، شهر را پر کرده بود. زنده ها نام مردگان شان را فریاد می کردند. و ضجه بود و مویه بود و هق هق آدمها بود که لابلای گرد و خاک گم می شد و گم می شد و گم می شد... صدای شیون و بوی خاک و لرزش بی رحم زمین تا دهها کیلومتر آنسوتر را تکان داد. صدا خبری شد و از سیم ها گذشت و کلمه شد، و چشمانی بهت زده کلمه ها را می خواندند. خبر در تمام جهان پیچید. باز هم نام کشور ما با مصیبت بلند آوازه شد...

یک سال گذشت.هیچ فکر کردیم که تو این یک سال چطوری زندگی کردن؟ ما برای اونا چیکار کردیم؟ آیا اعضای یکدیگر بودیم یا در حد شعر فقط تو ذهنمون مونده؟


اول از همه از بابانویل معذرت میخوام که جاشو تنگ کردم.

دوم از پارسی بلاگ بخاطر تغییری که در قالب ایجاد کردم.

خوب حالا حضور جدید خودمو تبریک میگم.منتظر مطالب جدید باشید.


 
 

نظرات شما ()

موضوعات یادداشت
 

 

 

 

 

 

 

 

 

وبلاگ من
 
 
 
 
 


: جستجو
 
 

با سرعتی بی نظیر
متنیاداشت و پیام را بکاوید!


بازدیدکنندگان
 
5850
 

بازدید امروز
 
0
 

لینک به من
 
 
زمستان 1383 - شهروز  


لوگوی دوستان
 
 

دوستان
 
وحید
سام
شبنم

اشتراک
 
   

آرشیو
 
 

با تشکر از پارسی بلاگ